۱۳۸۹ خرداد ۱۰, دوشنبه

فال قهوه

هنوز


فنجانم قهوه دارد


تو می‌آیی یا نه؟


به نقش فنجان نگاه می‌کنم


تپه‌ها


دره‌ها


جدال سیاه‌ها و سفیدها




فنجان قهوه


همه‌ی کافه چشم شده‌اند


من


در مرکز نگاه‌های کافه


باید قهوه را سر بکشم


تو می‌آیی یا نه؟


در فنجان من


هیاهوست


خوشبختی‌ها از تپه‌ها بالا می‌روند


بدبختی‌ها به دره‌ها سقوط می‌کنند


همه نگاه می‌کنند


قهوه را سر می‌کشم


همه‌ی فنجان سیاه می‌شود


تو نمی‌آیی.

ناشناس