۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه

زن

اين هفته دو كتاب خواندم بوف كور صادق هدايت ، يازده دقيقه پائولو كوئولو، .
در هر دو كتاب نقش اصلي داستان يك زن است .
بوف كور كه واقعا نام مناسبي است براي كتاب.. سايه خودش را به شكل جغد كوري مي ببيند و داستان را براي بوف كورتعريف مي كند.
داستان زني يست كه حاضر به همبستری با شوهرش نیست ولی ده‌ها فاسق دارد .
يازده دقيقه هم  در مورد فاحشه شدن يك زن است.
كاري به شاهكار صادق هدايت و داستان پائولو ندارم.
 در مورد ما هميشه  در داستان ها نام هاي متفاوتي گذاشته اند جادوگر،  افسونگر،دلیله محتاله، نفس محیله مکاره، مار، ابلیس، شجره مثمره، اثیری، لکاته و...
 حق مطلب را به درستي دكتر شريعتي بيان نموده است


زن عشق می كارد و كینه درو می كند ...


دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر ...


می تواند تنها یك همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی ...


برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج كنی ...


در محبسی به نام بكارت زندانی است و تو ...


او كتك می خورد و تو محاكمه نمی شوی ...


او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می كنی ...


او درد می كشد و تو نگرانی كه كودك دختر نباشد ...


او بی خوابی می كشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ...


او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...


و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد ...


و قرن هاست كه او عشق می كارد و كینه درو می كند چرا كه در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بربادرفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش، گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد سینه ای را به یاد می آورد كه تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می كند ...


و اینها همه كینه است كه كاشته می شود در قلب مالامال از درد ...


و این، رنج است