۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سه‌شنبه

خودخواه

تو را از خاطرم كشيدم بيرون .
در بايگاني خاطراتم گذاشتم.
هر وقت دلم بخواهد به خاطراتم سر مي زنم.
شايد گرد وغبارسالها تورا در دلم مدفون كند.
حال دگر در خاطرم نيستي روزها را با تو طي كنم.
وقتي به تو گفتم در بايگاني خاطراتم هستي
خنديدي و گفتي
خودخواه
بگذار خود خواه باشم.
بگردد ببين تو مرا كجا گذاشتي.